English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (900 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
virus U وجود دارد
viruses U وجود دارد
and there an end. U و پایان وجود دارد.
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
There are ine milion book (volumes)in this library. U دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
standards U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
Berlin U کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
residents U داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
resident U داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
orthoferrite U یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
winchester disk U دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
gonidium U یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
kelly drive bushing U اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
de jure recognition U شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
dotting U روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد
dot U روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
aileron spar U تیرکی تنها درقسمتی از طول بال وجود دارد و نقاط لولاشدن فلپ به بال روی انهاقرار میگیرد
safflower U گل رنگ [این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
HyperTerminal U برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chains U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
safe format U عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
awnings U چادر
awning U چادر
camped U چادر
tents U چادر
tent U چادر
camps U چادر
canvases U چادر
canvas U چادر
camp U چادر
tentless U بی چادر
tentage U چادر
untented U بی چادر
marquee U چادر بزرگ
strike U چادر را از جا کندن
strikes U چادر را از جا کندن
pup tent U چادر پناهگاه
pavilion U چادر صحرایی
camp U چادر زدن
pavilions U چادر صحرایی
encamp U چادر زدن
veil U چادر پوشاندن
veils U چادر پوشاندن
encamped U چادر زدن
camped U چادر زدن
encamps U چادر زدن
double tent U چادر دو نفره
encamping U چادر زدن
for a tent U برای هر چادر
tent pole U تیر چادر
bell tent U چادر قلندری
marquees U چادر بزرگ
tent U چادر عشایر
To pitch a tent. U چادر زدن
bedspreads U چادر شب رختخواب
tent pole U دیرک چادر
nomadic U چادر نشین
tentage U وسایل چادر
bedspread U چادر شب رختخواب
sail hook U قلاب چادر
camps U چادر زدن
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
No camping U چادر زدن ممنوع
roof tree U کش دیرک افقی چادر
stanchion U سایبان یا چادر جلومغازه
nomad U چادر نشین ایلیاتی
nomads U چادر نشین ایلیاتی
ridge pole U کش دیرک افقی چادر
Camping U اردو یا چادر زدن
side screen U چادر افتاب گیر
furl awning U جمع کردن چادر
spred awning U چادر پهن کردن
slopping awning U شیب دادن چادر
frapping awning U باد نگیر کردن چادر
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
camper U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
campers U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> U با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
fly U فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
uncover U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovers U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
hither U اینجا
hither U به اینجا
where U اینجا
thus far U تا اینجا
so far U تا اینجا
here U اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
hitherto U تا اینجا
here U در اینجا
passim U اینجا وانجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
here and there U اینجا انجا
up and down U اینجا وانجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
no one is here U هیچکس اینجا نیست
hereon U در این مورد در اینجا
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
isn't he there U ایا او اینجا نیست
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
here lies U در اینجا دفن است
what is your business here U کار شما اینجا چیست
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1 if there's any justice
1tink and grow rich
1incentive
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چیزی که عوض داره گله نداره
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com